اولین باری که مسؤولیتی را قبول کردیم چه احساسی داشتیم؟ عاقبتش چه شد؟ بردیم؟ باختیم؟ سرزنش شدیم؟ تشویق شدیم؟ اگر کمی خاطرات را مرور کنیم آن روز عجیب را به یاد میآوریم.
مدیران محصول با حال و هوایی که برخی از ما «گاهی» تجربهاش کردیم «زندگی» میکنند. دارم دربارۀ یک جنگِ درونی حرف میزنم؟ چیزی شبیه زندگی آمیخته با اضطراب؟ نه.
پرتگاهِ تصمیمگیری
ایستادن بر لبۀ پرتگاه! این حس را تصور کنید. هوش و ذکاوتِ شما ممکن است نجاتتان بدهد. وقتی هیتلر به فرمانده نظامیاش در استالینگراد گفت: «نه عقبنشینی کن نه تسلیم شو» بر لبۀ پرتگاه بود و نمیدانست. نامِ فردریش پائولوس در تاریخ ضبط شد: فرمانده ارتش نازی که خلافِ نظر رایش عمل کرد، تسلیم شد و راه برای پیروزیهای چشمگیر ارتش سرخ باز شد. آیا او یک جورهایی مدیر محصول نبود؟ هیتلر چطور؟
در شرکتهای کوچک و بزرگ تجاری همهچیز تقریباً شبیه همان جنگ است. پائولوس نیروهایش را از دست داد و یک مدیر محصول در استارتآپی کوچک ممکن است همۀ سرمایۀ استارتآپ را تسلیم جهانِ بیرحم سرمایه کند. آه، چه ترسناک! پس چه باید کرد؟
صبح روز پنجشنبه ۰۴ خردادماه ۱۳۹۶ آواتک کارگاه «Productory» را برگزار کرد. اگر شانس حضور در این رویداد را پیدا کرده باشید لابد حالِ پائولوس را میفهمید. اما اگر آنجا نبودید، شاید این متن کمکتان کند:
مدیران محصول فرماندۀ جنگیاند؟
تشبیهها نباید ما را به اشتباه بیندازند. مرگ یا اوج گرفتنِ یک محصول احتمالاً روی خیلیها اثر میگذارد اما دربارۀ هزاران جسد در زمستانِ استالینگراد حرف نمیزنیم. اما اگر «اعتماد مشتری» و «آیندۀ استارتآپ» را مثلِ حیات یک انسان فرض بگیریم، چندان بیراه تشبیه نکردیم.
در رویداد «Productory» تجربههای مختلفی به شرکتکنندگان کمک کرد تا برآوردی دقیقتر از موقعیت شغلی یک مدیر محصول و فرایند مدیریت محصول داشته باشند.
در مدیریت محصول «تجربه» و «آزمودن» همانقدر مهم است که «شانس و بختآزمایی» خطرناک است. ارائهدهندگان این رویداد اگرچه روی «آزمایش» تأکید داشتند، اما منظورشان از آزمودن ابداً شانسیشانسی عمل کردن نبود. «بررسی» و پرسیدنِ «چرا؟» قبل از انجام هر تغییر و گرفتن هر تصمیم، مهمترین کار یک مدیر محصول است. بررسی کنید و بپرسید «چرا؟» تا ارتشِ شکنندۀ استارتآپ را در زمستانِ کُشندۀ بازارسرمایه به کشتن ندهید!
داوود ترابزاده مدیر UX دیجیکالا ارائهکنندهای بود که مشخصاً دربارۀ این موضوع حرف زد. داوود گفت: «هر چیزی در مسیر مراحل مواجهۀ مشتری با محصول ممکن است مسیر خرید مشتری را عوض کند. باید دلیل بودن هر چیز را بدانیم و اگر چیزی درست نیست عوضش کنیم.»
اخلاق! اخلاق! اخلاق!
برندها، استارتآپها و شرکتهای تجاری صاحبانِ اخلاق تجاریِ شناسنامهدارِ خود هستند. منظورم ارزشهای اخلاقی نیست، دربارۀ «استراتژی» و «ما چه هستیم؟» حرف میزنم.
ارائهدهندگان در رویداد آواتک -خواسته یا ناخواسته- اخلاق کاری خودشان را نشان دادند. شنوندگان بهراحتی میتوانستند تفاوت میانِ تجربۀ واقعی و رفتارِ فکرشده را با «بریم ببینیم چی میشه» و کپیکاریها و ادعاها بفهمند. این هم از خوبیهای ارائۀ عمومیست!
پویا پیرحسینلو مدیر ابرآروان روی این موضوع تأکید زیادی داشت. پویا معتقد بود ما برای ساخت دنیای بهتر اول باید خودمان را خوب بشناسیم. او میگفت: «اصیل طراحی کنیم، اصیل حرکت کنیم.»
ما چه هستیم؟
پیش از هر چیز ارائهکنندگانِ حرفهای به حاضران گوشزد کردند باید سؤالِ «ما چه هستیم؟» قبل از همه برای خودتان روشن باشد. شما با پاسخِ همین سؤال با مشتریان و بازار سرمایه مواجه میشوید و امکانِ رشد یا شکستتان فراهم میشود.
پاسخِ «ما چه هستیم؟» شاقولیست که مانع از تحریفِ اصول میشود. انعطافپذیری البته لازمۀ فعالیت در بازار سرمایه است، اما بیمبنایی و باری به هر جهت بودن شیوۀ کسب و کارهای حرفهای و پاینده نیست.
این موضوع در ارائههای هانیه چایچی -مربی اسکرام سرآوا- و حسن خواجهحسینی -از بنیانگذاران ابرکلاود- نمود بیشتری داشت. کسبوکارهایی که آنها تجربه کرده بودند قوارۀ بزرگتری نسبت به یک استارتآپ داشت و به همین دلیل خوب میتوانست جزئیاتی را که در بزرگترین کمپانیها تعیینکننده هستند نشانمان بدهند.
حسن میگفت: «همۀ ارکان کار باید از محصول باخبر باشند اما همه چیز باید از فیلتر مدیر محصول بگذرد.» هانیه که کاری پژوهشی برای شرکت اریکسون انجام داده بود روی روشهای کاری تمرکز بیشتری داشت.
سعید فداکار مدیر فنی فرانش هم نگاه جالبی در این زمینه داشت. او خودش را یک گیک معرفی کرد که توجهی به فرایند نداشت. میخواست بنشیند و کد بزند. اما در فرانش تجربهای اندوخت که شیوۀ مواجههاش با مسئلۀ محصول را تغییر داد و حالا معتقد است: «روشتان را بشناسید، تضمینی وجود نداره روش یک جای دیگر برای شما مفید باشد.» سعید حالا خوب میداند مشتری کجای فرایند تولید محصول است و چقدر باید جدی گرفته شود: خیلی.
چه چیزی برای افزودن به دنیا داریم؟
هنری دیوید ثورو فیلسوف مطرح قرن ۱۸ آمریکا در کتابِ پرمغزش «والدن» خطاب به شرکتهای تجاری میگوید: بعید میدانم با شیوهای که شما پیش گرفتید همۀ آدمها صاحب لباس مناسب بشوند، روشن است: هدفِ شما لباس پوشاندن به مردم نیست، هدفِ شما فقط بیشتر پول درآوردن است.
ثورو در زمانهای حرف میزند که یک جورهایی بیشباهت به زمانۀ ما نیست: سرمستی بازار سرمایه از صنعتهای نوین. امروز بازار سرمایه از فناوریهای نوین سرمست است. شاید خوب این جملۀ ثورو را درک کنیم وقتی با اشاره به راهآهن میگوید: «آدمیان تصوری مبهم دارند که اگر این تکاپوی مشترکِ زغالها و بیلها بهاندازۀ کافی ادامه یابد در نهایت چیزی نمیگذرد که بدون هیچ هزینهای همه به جایی خواهند رسید، ولی با آنکه جمعیت به ایستگاه هجوم میبرد و مدیر قطار فریاد میزند همه سوار شوند، وقتی دود به کنار میرود و بخار متراکم میشود میبینی کسانی که سوار شدهاند چقدر اندکند و دیگران زیر دست و پا ماندهاند.»
قصدم تاریک نشان دادنِ چیزی نیست. میخواهم دو سؤال بپرسم، سؤالهایی که رویداد Productory آواتک دوباره آنها را در ذهنم تکرار کرد:
۱. تکاپوی ما چقدر در مسیر سعادتمان است؟
۲. ما چه چیز مثبتی برای افزودن به دنیا داریم؟ چه جای خالیای را پُر میکنیم.
یک مدیر محصولِ خوب در هر جا که کار کند، خوب است این دو سؤال را جایی از دفترش بچسباند.
بچههای حاضر در رویداد آواتک زنده و پویا دربارۀ این رویداد توییت میکردند. میتوانید توییتها را با هشتگ#productory دنبال کنید یا وبسایت Productory را ببیند.
@garousian_ir
https://goo.gl/L8WD3b