وضعیت خیلی خراب است آقا! بله! دقیقا همین اندازه خراب! به اندازهی عجیب بودن شروع این متن با این جمله! اوضاع حسابی قاراشمیش است و ما داریم به سختی خودمان را جمع و جور میکنیم. روی کاغذ، حسابی شرایط خوبی داریم و حساب بانکیمان پر از پول است، اما در واقعیت همه چیز فرق میکند.
گاهی آنقدر از کار کردن در این کشور ناامید میشویم که اصلا به فکر میافتیم که همهچیز را تعطیل کنیم، سختیهای مهاجرت را به جان بخریم و اینقدر بیثبات و پر از نوسان پیش نرویم. گاهی هم کورسوی امیدی پیدا میشود و برای مدتی دوباره کمی جان میگیریم. همین چند وقت پیش بود که مجبور شدیم با سه نفر از همکاران خوبمان خداحافظی کنیم. دلمان میخواست آنقدر قدرت داشته باشیم که دست همهی آدمهای بااستعداد را بگیریم و بیاوریمشان توی قایقمان، نه اینکه…!
ناراحتیم! گیجیم! نمیدانیم تقصیر را باید گردن چه کسی بیندازیم! اصلا نمیدانیم باید حتما تقصیر را گردن کسی بیندازیم یا نه! اما با همهی این سردرگمیها و نداستنها، باز هم داریم سعی میکنیم یک راه حل خوب برای ماندن، ادامه دادن و بهتر شدن پیدا کنیم.
حال و روز شما هم مثل ماست یا هنوز در دلتان آب از آب تکان نخورده؟ شما به چه راهحلهایی فکر میکنید برای گذر از این طوفان طولانی و مخرّب؟ به نتیجهای هم رسیدهاید؟ خوشحال میشویم حرفها، درددلها و راهحلهای شما را بشنویم.
@garousian_ir
https://goo.gl/uF8cKf