Deprecated: __autoload() is deprecated, use spl_autoload_register() instead in /home/sianir/domains/garousian.ir/public_html/core/phpmailer/PHPMailerAutoload.php on line 45
مقالات | استودیو گروسیان

رزومه‌ی درست و حسابی‌ام آرزوست

ساره موسوی

چند وقت پیش برای موقعیت شغلی «توسعه‌دهنده‌ی Front-end» در جاب‌این‌جا آگهی گذاشته بودیم. رزومه‌های زیادی دریافت کردیم و بعضی از دوستان هم برای مصاحبه و گذراندن دوره‌ی آزمایشی به استودیو آمدند. 

 

همه چیز خوب بود، غیر از یک چیز: رزومه‌هایی که به هر چیزی ربط داشتند، غیر از شغل «توسعه‌دهنده‌ی Front-end»! آن اوایل که رزومه‌ها را بررسی می‌کردیم، این موضوع چندان برای‌مان مهم نبود، اما کم‌کم که تعداد رزومه‌ها زیاد شد، این مسئله هم حسابی اعصاب‌خردکن شد.

 

رزومه‌هایی می‌دیدیم که پر بودند از نکاتی که هیچ نیازی به مطرح کردن‌شان برای این موقعیت شغلی نبود. مثلا بعضی‌ها از گذراندن دوره‌هایی نوشته بودند که ربطی به این شغل نداشت، مثل دوره‌ی خیاطی، یوگا یا رانندگی! 

اصلا نیاز نیست تمام دوره‌هایی که گذرانده‌اید در رزومه ذکر شود! فقط آن‌هایی مهم‌اند که به موقعیت شغلی موردنظرتان مربوط‌ باشند یا کمک ‌کنند که شانس بیشتری در انتخاب شدن داشته باشید.

 

یا مثلا رزومه‌هایی می‌دیدیم حاوی داستان‌های طولانی در مورد سوابق تحصیلی و شغلی. 

خیلی مهم است که سوابق تحصیلی و شغلی خودتان را در رزومه ذکر کنید، اما نیاز هم نیست که همه‌ی داستان را با جزئیات کامل بنویسید. راستش را بخواهید کارفرما یا کسی که مسئول چک کردن رزومه‌هاست، آن‌قدرها وقت ندارد که بنشیند و رزومه‌ی شما را تمام و کمال با همه‌ی جزئیات بخواند. او در رزومه‌ی شما به دنبال نکاتی می‌گردد که در آگهی مطرح کرده است. البته قبول دارم که گاهی اوقات خود کارفرماها آگهی درست و حسابی‌ای منتشر نمی‌کنند و باعث گیجی جوینده‌های کار می‌شوند. برای این مدل کارفرماها رزومه نفرستادن خیلی خیلی بهتر است، باور کنید!

 

بعضی وقت‌ها هم رزومه آن‌قدر کوتاه و تلگرافی و پر از کلمه‌های بی‌ربط بود که فکر می‌کردیم با یک هرزنامه مواجه شده‌ایم! 

برای نمونه، رزومه‌ای به دست‌مان رسیده بود که در قسمت مهارت‌هایش نوشته شده بود:

  • توسعه دهنده‌ی فرانت اند
  • طراح سایت
  • طراحی سایت
  • Front-end
  • طراحی
  • نویسنده
  • نویسندگی
  • عکاسی
  • عکاس
  • کارگردانی سینما
  • Front-end developer

و…!

 

به نظر شما کسی که هنوز نمی‌داند چه‌طور باید رزومه بنویسد، قابلیت استخدام شدن برای یک شغل را دارد؟

 

یکی دیگر از نکات ناراحت‌کننده این بود که می‌دیدیم یک نفر رزومه‌ای را بدون این‌که تغییرات اساسی در آن بدهد، برای چند شرکت و موقعیت شغلی فرستاده است. این کار هم یک اشتباه بزرگ است! شما باید با توجه به موقعیت‌های شغلی و نکاتی که در آگهی‌های شغلی موردنظرتان مطرح شده است، رزومه‌تان را به‌روز کنید و طوری بنویسیدش که شانس استخدام شدن‌تان بالا برود. گاهی سوابق و مهارت‌هایی که برای یک موقعیت شغلی مهم است، در یک موقعیت شغلی دیگر نقص محسوب می‌شود؛ مثلا وقتی برای شغل «توسعه‌دهنده‌ی Front-end» رزومه می‌فرستید،  اگر در سوابق شغلی‌تان ذکر کنید که زمانی دفتردار، منشی یا فروشنده بوده‌اید، بیشتر به ضرر خودتان عمل کرده‌اید. وقتی یک شرکت می‌گوید که سابقه‌ی کاری برایش مهم است، منظورش سابقه‌ در همان موقعیت شغلی‌ آگهی شده است، نه مشاغل دیگر.

 

بعضی‌ها هم بودند که به جای رزومه، چیزی شبیه نامه‌ی فدایت شوم می‌فرستادند و بدون رعایت کردن نکات رزومه‌نویسی، فقط شروع کرده بودند به التماس کردن برای استخدام شدن! نیازی به این کارها نیست! برای خودتان احترام قائل باشید و به فکر فرستادن یک رزومه‌ی درست و حسابی بیفتید.

 

در مورد رزومه‌ها حرف‌های زیادی داریم، اما بگذارید سر شما را درد نیاوریم. فقط دوباره چند نکته را یادآوری می‌کنیم که شاید برای کسانی که می‌خواهند رزومه بنویسند و به دنبال کار هستند، مفید باشد:

 

  • رزومه باید مختصر و مفید نوشته شده باشد و بتواند در دو سه دقیقه اطلاعات مورد نیاز کارفرما را در اختیارش قرار دهد. نه داستان بنویسید و نه خیلی تلگرافی سر و ته رزومه را هم بیاورید!

 

  • همیشه آگهی موقعیت شغلی‌ای را که می‌خواهید برایش رزومه بفرستید، به خوبی مطالعه کنید و سعی کنید رزومه‌ای مطابق با نکات مطرح شده در آگهی ارائه کنید. مثلا دستمزد، مهارت‌ها و سوابقی که برای آن موقعیت شغلی مهم است، خوب بررسی کنید. به سایت و شبکه‌های اجتماعی شرکت مورد نظرتان هم حتما نگاهی بیندازید تا با اطلاعات کافی در جلسه‌ی مصاحبه حاضر شوید.

 

  • رزومه را در فایل Word نفرستید!

 

  • اگر می‌خواهید از رزومه‌سازهای آنلاین استفاده کنید، حتما سراغ بهترین‌هاشان (مثل اتباکس) بروید تا یک رزومه‌ی تمیز و مرتب و زیبا داشته باشید.

 

  • همراه با رزومه‌تان حتما نمونه‌کار مرتبط ارسال کنید. (اگر طراح یا توسعه‌دهنده‌ی Front-end هستید، ارسال نمونه کار مهم است. اگر هم توسعه دهنده‌ی وب هستید، آدرس صفحه گیت‌هاب‌تان را بفرستید تا کارفرما از کیفیت کار شما اطلاعات بیشتری پیدا کند.)

 

  • پاسخ ایمیل‌‌تان را بدهید!

 

  • در مکاتبات ایمیلی، فینگلیش تایپ نکنید و برخورد مغرورانه و دور از ادب نداشته باشید. نحوه‌ی پاسخ دادن شما به ایمیل، فونتی که استفاده می‌کنید و حتی رعایت کردن یا نکردن علائم نگارشی، همه و همه نشان‌دهنده‌ی شخصیت و میزان پختگی شماست.

 

در آخر امیدواریم شرکت‌های فعال در زمینه‌ی کاریابی، مثل جاب‌این‌جا، اتباکس و … با آموزش بیشتر و سیاست‌گذاری‌های درست کمک کنند که روز به روز کیفیت آگهی‌های استخدام و روزمه‌ها بالاتر برود. 

امیدواریم نکاتی که مطرح کردیم، برای‌تان مفید باشد و بتوانید رزومه‌ای بنویسید که شما را به سمت شغل رؤیایی‌تان هدایت کند. اگر سوال یا نظری هم داشتید، حتما با ما در میان بگذارید. 

وقتی کمپین تبلیغاتی بخواهد دیجیتال شود

کمپین دیجیتال به زبان ساده

ساره موسوی

اگر یادتان باشد، قرار بود در ادامه‌ی مطلب برندسازی دیجیتال به زبان ساده، مطلبی هم درباره‌ی کمپین دیجیتال بنویسیم. خب، ما سر قرارمان بودیم و هستیم. پس با ما همراه باشید.

 

اول ببینیم که اصلا کمپین تبلیغاتی چیست

کمپین تبلیغاتی به طور خلاصه یعنی انجام دادن یک سری عملیات استراتژیک برای رسیدن به یک هدف خاص. 

ممکن است این هدف هر چیزی باشد: جذب مشتری بیشتر، آمارگیری، رساندن یک پیام یا خبر خاص، حل یک مسئله یا مشکل خاص و… 

این کمپین می‌تواند دیجیتال (بر بستر اینترنت و موبایل) باشد که یعنی انجام آن عملیات استراتژیک در فضای مجازی مثل وب‌سایت‌ها، اپلیکیشن‌ها و شبکه‌های مجازی. می‌تواند غیردیجیتال باشد، مثل تبلیغ در تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجله، بیلبورد، تراکت و…

 

برای کمپین دیجیتال باید از کجا شروع کنیم؟

برای اجرای کمپین تبلیغاتی دیجیتال لازم است قبل از هر چیز بدانیم که اصلا چرا می‌خواهیم یک کمپین دیجیتال راه‌ بیندازیم و هدف یا اهداف‌مان را به خوبی بررسی کنیم؛ می‌خواهیم مخاطب بیشتری جذب کنیم، می‌خواهیم بازدید سایت‌مان بالا برود، می‌خواهیم در مورد محصول یا خدمتی خاص تبلیغ کنیم یا…

بعد از آن باید ببینیم که می‌خواهیم چه مقدار بودجه برای کمپین‌مان مصرف کنیم تا بتوانیم با ذهنی جمع و جور سراغ مرحله‌ی بعدی کار برویم.

 

به این سوال‌ها پاسخ دادیم، حالا باید چه کار کنیم؟

در این مرحله باید برویم سراغ استودیوهای خلاق دیجیتال. ایده‌پردازی، تدوین استراتژی محتوا، طراحی لندینگ‌پیج*، بنرها و دیگر کارهای گرافیکی مربوط به کمپین را باید به این تیم‌ها بسپاریم. 

آن‌ها ما را با توجه به اهداف و بودجه‌ای که می‌خواهیم استفاده کنیم، به بهترین شکل راهنمایی می‌کنند. مشخص می‌کنند که چه نوع محتوایی (تصویری، ویدئویی یا متنی) و چه زبانی (محاوره، صمیمی، رسمی یا…) برای‌مان مناسب‌تر است، به یک کمپین‌ کوتاه‌مدت نیاز داریم یا بلندمدت، چه تبلیغاتی (تبلیغات بنری، تبلیغات ایمیلی، تبلیغ در شبکه‌های اجتماعی یا…) برای کمپین‌مان بهتر است و خلاصه کمک می‌کنند یک پکیج کامل داشته باشیم برای تحویل دادن به شرکت‌هایی که مسئولیت اجرای این کمپین‌ها را به عهده می‌گیرند (مانند شرکت صباویژن).

 

و بالاخره دیده بشویم

حالا نوبت اجرای کمپین است. می‌توانیم بنرها را در سایت‌های پربازدید قرار دهیم و تبلیغات بنری یا کلیکی خودمان را آغاز کنیم. سراغ تبلیغات ایمیلی برویم و کاربران اینترنت را به سمت لندینگ‌پیج خود هدایت کنیم. در حساب‌ اینستاگرامرهای پرنفوذ یا کانال‌های پربازدید تلگرام یا حساب‌های پرنفوذ دیگر شبکه‌های اجتماعی تبلیغ کنیم. می‌توانیم در سایت‌هایی مثل آپارات، تبلیغات ویدئویی داشته باشیم یا به کمک شرکت‌هایی مثل تپسل در اپلیکیشن‌های پراستفاده دست به تبلیغ بزنیم و و و. 

 

از دست ما چه کارهایی برمی‌آید؟

ما هم تا به حال چندین بار به مشتریان‌مان در اجرای کمپین دیجیتال کمک کرده‌ایم که از نمونه‌های موفق آن، می‌توانیم به کمپین ۳۶۰ درجه و کمپین هندونه به شرط چاقوی صباویژن اشاره کنیم. در این کمپین‌ها، مسئولیت ایده‌پردازی، طراحی استراتژی کمپین، تولید محتوا، طراحی لندینگ پیج و بنر را به عهده داشتیم.

شما هم اگر به دنبال اجرای یک کمپین دیجیتال هستید، می‌توانید با خیال راحت، از طراحی کمپین تا تولید محتوای آن روی تیم ما حساب کنید و از طریق صفحه‌ی تماس وب‌سایت‌ با ما ارتباط برقرار کنید.

 

*لندینگ‌پیج در واقع یک صفحه‌ی کاملا جدا یا صفحه‌ای از صفحات وب‌سایت است که یا می‌خواهد در مورد یک موضوع، محصول یا خدمت خاص صحبت کند، یا می‌خواهد با هدف تبلیغات، اطلاعات خاصی از کاربران دریافت کند، یا حاوی هدیه‌ای خاص برای کاربران است و یا می‌خواهد ترافیک وب‌سایت‌ را افزایش دهد. برای ورود به این صفحه، در اکثر مواقع، کاربر بر روی یک بنر یا آگهی در یک وب‌سایت یا اپلیکیشن کلیک کرده و به این صفحه وارد می‌شود. به‌زودی در این‌باره مفصل‌تر برای‌تان می‌نویسیم. منتظر باشید.

تبریک بگو، وگرنه می‌میری!

به مناسبت روز جهانی تبریک گفتن! (الکی)

ساره موسوی

حتما شما هم دیده‌اید که تازگی به خیلی از صفحه‌های اینستاگرام یا توییتر که سر می‌زنیم، با پست‌هایی مواجه می‌شویم که در حال تبریک گفتن یک رویداد خاص هستند که گاهی هیچ ربطی به هیچ یک از کارهایی که آن شخص یا صفحه انجام می‌هد، ندارد! بعضی از این رویدادها این‌قدر خنده‌دار هستند که آدم با خودش فکر می‌کند که واقعا از کجا همچین فکری به ذهن بنده‌خدایی که این روز را به این اسم ثبت کرد، رسیده است!

 

ساختن مناسبت‌های مختلف و همراه شدن آدم‌ها با یکدیگر به بهانه‌های خاص، خیلی زیبا و لذت‌بخش است، ما هم هیچ مشکلی با این قسمت داستان نداریم، اما مثلا روز جهانی پزشک چه ارتباطی به صفحه‌ای دارد که مربوط به یک آژانس تبلیغات آنلاین یا یک کتابفروشی خاص یا یک استودیوی عکاسی از کودکان است؟!

گاهی حتما نیاز نیست که با جمع همراه شویم. داستان هر جمعی، داستان جمع ما نیست. نیاز نیست تا چند پیج دیدیم که در حال تبریک گفتن مثلا «روز چرخیدن کلید در قفل در»* هستند، ما هم سریع دست به کار بشویم و این روز را به همه تبریک بگوییم! 

راستش را بخواهید، ما بچه‌های استودیو گروسیان این‌قدر روی این پست‌های از این دست حساس شده‌ایم که تا چشم‌مان به یکی از آن‌ها می‌خورد، سریع می‌رویم سراغ عکس‌ها و پست‌های دیگری که به هیچ چیز ربط ندارند، مگر اتفاقات واقعی زندگی. 

 

 به نظرتان بهتر نیست که به فکر بیفتیم و مناسبت‌های مربوط به خودمان، زندگی‌مان و کارمان را بسازیم؟

شاید بهتر باشد که به جای گشتن به دنبال مناسبت‌های مختلف برای پر کردن جای خالی محتوای وب‌سایت یا شبکه‌های مجازی‌مان، شروع کنیم به تولید محتوای مرتبط با کسب و کار و تجارت‌مان؛ محتوایی که از ما شروع می‌شود.

شاید بهتر باشد که دست از این همه دنباله‌رو بودن برداریم و تبدیل شویم به خودمان!

هان؟ نظر شما چیست؟

 

*همچین مناسبتی وجود ندارد و فقط یک شوخی بود برای بهتر رساندن مطلب.

برندسازی دیجیتال به زبان ساده

ساره موسوی

چند وقت پیش برای عکاسی درباره‌ی صفحه‌ی خدمات وب‌سایت‌مان با تعدادی از بچه‌ها جلسه‌ای تشکیل دادیم. باید برای هر بخشی از خدمات تعریفی ساده ارائه می‌کردیم تا حامد بتواند با دید بازتر و دقیق‌تری کار عکاسی را انجام دهد. قسمت طراحی سایت، تولید محتوا و برنامه‌نویسی وب تعریف‌های ساده‌ای داشتند و نیاز به توضیح زیادی نبود، اما وقتی به بخش برندسازی دیجیتال و کمپین دیجیتال رسیدیم، انگار به دست‌انداز برخوردیم. همه‌ی ما می‌دانستیم که این دو ترکیب دقیقا به چه معنایی هستند و نیاز به چه کارهایی دارند، اما نمی‌توانستیم تعریف ساده و همه‌فهمی ارائه کنیم. این مسئله من را کمی به فکر انداخت و باعث شد دوباره دلم بخواهد که دفتر و خودکار را بردارم و شروع کنم به تحقیق و جستجو تا بتوانم به تعریف ساده‌ای که دلم می‌خواست، برسم. بالاخره بعد از چند روز مشورت و راهنمایی گرفتن از مسعود و گشتن و خواندن و نکته‌برداری، توانستم ذهنم را جمع و جور کنم. فکر می‌کنم خوب باشد که اطلاعاتم را با شما هم به اشتراک بگذارم.

 

اگر بخواهیم خیلی خلاصه بگوییم که برندسازی دیجیتال یعنی چه، بهتر است با این جمله شروع کنیم: برندسازی یعنی به وجود آوردن یک شخصیت، فکر و حس خاص نسبت به برند شما در ذهن و دل مردم. دیجیتال بودنش هم که یعنی تمام این کارها در فضای آنلاین اتفاق بیفتد؛ یعنی وقتی کسی به وب‌سایت یا شبکه‌های مجازی شما سر می‌زند، آن شخصیت و احساس خاص را درک کند.

 

بیشتر توضیح بدهم؟ حتما، چرا که نه؟!

 

فرض کنید که شما صاحب برندی هستید که در زمینه‌ی تولید یک چیپس خاص فعالیت می‌کند و تصمیم دارید که برندسازی دیجیتال خود را آغاز کنید. این که شما بخواهید مردم با دیدن و خوردن محصول شما چه احساسی پیدا کنند، اولین نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد. مثلا فرض کنیم که شما برای‌تان مهم است که محصول‌تان در دل مردم، احساس باحال بودن، خوش‌گذراندن و شاد بودن را به وجود بیاورد، آن‌قدر که هر زمان، دورهمی، سفر یا جشن خاصی در پیش داشتند، یکی از خوراکی‌هایی که حتما به سراغش می‌روند، چیپس خاص شما باشد. اما این حس و حال و وفاداری، خود به خود در دل آن‌ها به وجود نمی‌آید، باید برایش کارهایی انجام بدهید و چند مرحله‌ را طی کنید. 

اما این کارها دقیقا چه هستند؟

 

  • قبل از هر چیز به یک نشانه (لوگو) نیاز دارید که باید شخصیت و حس و حال برند شما را نشان بدهد و در همه‌ی رسانه‌های دیجیتال به خوبی و وضوح نمایش داده شود.
  • بعد از آن باید به سراغ هویت دیداری (بصری) سازمانی بروید. یعنی باید به رنگ، فونت، المان‌های گرافیکی و نحوه‌ی چیدمان محتوا خوب فکر کنید و در وب‌سایت‌تان و شبکه‌های مجازی‌ای که در آن‌ها فعالیت می‌کنید، یکپارچگی‌ای به وجود بیاورید که هم‌راستا با شخصیت برندتان باشد.
  • حالا نیاز به یک خانه دارید. وب‌سایت‌تان را می‌توانید مانند یک فروشگاه، ویترین و یا حتی بخشی از روابط عمومی شرکت‌تان در نظر بگیرید. وب‌سایت‌تان هم باید با شخصیت برندتان و هویت دیداری سازمانی شما هماهنگی داشته باشد.
  • ظرف درست که فراهم شد، نیاز به محتوای درست داریم. محتوا فقط متن نیست، بلکه شامل تصویرها، ویدئوها، جمله‌های کلیدی (اسلوگان، تگ‌لاین و…) هم می‌شود. لازم است همان یکپارچگی‌ای که در بخش‌های قبلی گفتیم، این‌جا هم وجود داشته باشد. متن هم باید هماهنگ با حس و حال برندتان، رسمی یا صمیمی یا شوخ‌طبعانه و… باشد.
  • حالا که همه‌چیز سر جایش قرار گرفت، می‌توانیم روی اهداف ریزتر و خاص‌تری تمرکز کنیم و برویم سراغ کمپین‌های تبلیغاتی*. این‌جا در کمپین‌ها و تبلیغات اینترنتی شما هم باید آن شخصیت، حس و حال و ویژگی‌های خاصی که مدنظرتان است، وجود داشته باشد و یکپارچگی با برندتان حفظ شود.

 

اما همین‌جا کار تمام نمی‌شود. این‌ها همه در واقع قدم اول ما برای برندسازی بودند. بعد از انجام این مراحل، نگهداری از محصولات و خدمات و بهبود کلی آن‌ها، رسیدیگی دائمی به ویتیرن‌مان در فضای دیجیتال و تلاش برای بیان داستان برند (Brand Story) موفق، کارهایی هستند که آرام آرام کمک می‌کنند شخصیت برندمان بهتر و بهتر شکل بگیرد. درست مثل یک بذر که باید با صبوری و رسیدگی، کمک کنیم که به آرامی رشد کند و زیبا و بزرگ شود. 

 

ساده بود؟ حالا راحت‌تر با این ترکیب (برندسازی دیجیتال) آشنا شدید؟ اگر هنوز هم چیزی سخت و غیر قابل فهم است، می‌توانید سوال‌ یا نظرتان را در این‌جا توییت کنید.

 

راستی حالا که صحبت از برندسازی دیجیتال شد، بگوییم که ما می‌توانیم از اولین مرحله‌ی برندسازی، یعنی طراحی لوگو تا طراحی سایت، تولید محتوا و مدیریت شبکه‌های اجتماعی در کنار شما باشیم و کمک کنیم که آن حس و شخصیت خاصی که می‌خواهید، از برند شما در ذهن مشتریان‌تان شکل بگیرد. برای اطلاعات بیشتر هم می‌توانید به صفحه‌ی خدمات یا تماس وب‌سایت ما سر بزنید. 

 

 

* در قسمت دوم این مقاله، درباره‌ی کمپین دیجیتال توضیح خواهیم داد. منتظرمان باشید.

 

وقتی از مدیر محصول حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

حسام مطهری

اولین باری که مسؤولیتی را قبول کردیم چه احساسی داشتیم؟ عاقبتش چه شد؟ بردیم؟ باختیم؟ سرزنش شدیم؟ تشویق شدیم؟ اگر کمی خاطرات را مرور کنیم آن روز عجیب را به یاد می‌آوریم.

مدیران محصول با حال و هوایی که برخی از ما «گاهی» تجربه‌اش کردیم «زندگی» می‌کنند. دارم دربارۀ یک جنگِ درونی حرف می‌زنم؟ چیزی شبیه زندگی آمیخته با اضطراب؟ نه.

 

پرتگاهِ تصمیم‌گیری

ایستادن بر لبۀ پرتگاه! این حس را تصور کنید. هوش و ذکاوتِ شما ممکن است نجات‌تان بدهد. وقتی هیتلر به فرمانده نظامی‌اش در استالین‌گراد گفت: «نه عقب‌نشینی کن نه تسلیم شو» بر لبۀ پرتگاه بود و نمی‌دانست. نامِ فردریش پائولوس در تاریخ ضبط شد: فرمانده ارتش نازی که خلافِ نظر رایش عمل کرد، تسلیم شد و راه برای پیروزی‌های چشم‌گیر ارتش سرخ باز شد. آیا او یک جورهایی مدیر محصول نبود؟ هیتلر چطور؟

در شرکت‌های کوچک و بزرگ تجاری همه‌چیز تقریباً شبیه همان جنگ است. پائولوس نیروهایش را از دست داد و یک مدیر محصول در استارت‌آپی کوچک ممکن است همۀ سرمایۀ استارت‌آپ را تسلیم جهانِ بی‌رحم سرمایه کند. آه، چه ترسناک! پس چه باید کرد؟

صبح روز پنج‌شنبه ۰۴ خردادماه ۱۳۹۶ آواتک کارگاه «Productory» را برگزار کرد. اگر شانس حضور در این رویداد را پیدا کرده باشید لابد حالِ پائولوس را می‌فهمید. اما اگر آنجا نبودید، شاید این متن کمک‌تان کند:

 

مدیران محصول فرماندۀ جنگی‌اند؟

تشبیه‌ها نباید ما را به اشتباه بیندازند. مرگ یا اوج گرفتنِ یک محصول احتمالاً روی خیلی‌ها اثر می‌گذارد اما دربارۀ هزاران جسد در زمستانِ استالین‌گراد حرف نمی‌زنیم. اما اگر «اعتماد مشتری» و «آیندۀ استارت‌آپ» را مثلِ حیات یک انسان فرض بگیریم، چندان بی‌راه تشبیه نکردیم.

در رویداد «Productory» تجربه‌های مختلفی به شرکت‌کنندگان کمک کرد تا برآوردی دقیق‌تر از موقعیت شغلی یک مدیر محصول و فرایند مدیریت محصول داشته باشند.

در مدیریت محصول «تجربه» و «آزمودن» همانقدر مهم است که «شانس و بخت‌آزمایی» خطرناک است. ارائه‌دهندگان این رویداد اگرچه روی «آزمایش» تأکید داشتند، اما منظورشان از آزمودن ابداً شانسی‌شانسی عمل کردن نبود. «بررسی» و پرسیدنِ «چرا؟» قبل از انجام هر تغییر و گرفتن هر تصمیم، مهمترین کار یک مدیر محصول است. بررسی کنید و بپرسید «چرا؟» تا ارتشِ شکنندۀ استارت‌آپ را در زمستانِ کُشندۀ بازارسرمایه به کشتن ندهید!

داوود تراب‌زاده مدیر UX دیجی‌کالا ارائه‌کننده‌ای بود که مشخصاً دربارۀ این موضوع حرف زد. داوود گفت: «هر چیزی در مسیر مراحل مواجهۀ مشتری با محصول ممکن است مسیر خرید مشتری را عوض کند. باید دلیل بودن هر چیز را بدانیم و اگر چیزی درست نیست عوضش کنیم.»

 

اخلاق! اخلاق! اخلاق!

برندها، استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های تجاری صاحبانِ اخلاق تجاریِ شناسنامه‌دارِ خود هستند. منظورم ارزش‌های اخلاقی نیست، دربارۀ «استراتژی» و «ما چه هستیم؟» حرف می‌زنم.

ارائه‌دهندگان در رویداد آواتک -خواسته یا ناخواسته- اخلاق کاری خودشان را نشان دادند. شنوندگان به‌راحتی می‌توانستند تفاوت میانِ تجربۀ واقعی و رفتارِ فکرشده را با «بریم ببینیم چی میشه» و کپی‌کاری‌ها و ادعاها بفهمند. این هم از خوبی‌های ارائۀ عمومی‌ست!


پویا پیرحسین‌لو مدیر ابرآروان روی این موضوع تأکید زیادی داشت. پویا معتقد بود ما برای ساخت دنیای بهتر اول باید خودمان را خوب بشناسیم. او می‌گفت: «اصیل طراحی کنیم، اصیل حرکت کنیم.»

 

ما چه هستیم؟

پیش از هر چیز ارائه‌کنندگانِ حرفه‌ای به حاضران گوشزد کردند باید سؤالِ «ما چه هستیم؟» قبل از همه برای خودتان روشن باشد. شما با پاسخِ همین سؤال با مشتریان و بازار سرمایه مواجه می‌شوید و امکانِ رشد یا شکست‌تان فراهم می‌شود.

پاسخِ «ما چه هستیم؟» شاقولی‌ست که مانع از تحریفِ اصول می‌شود. انعطاف‌پذیری البته لازمۀ فعالیت در بازار سرمایه است، اما بی‌مبنایی و باری به هر جهت بودن شیوۀ کسب و کارهای حرفه‌ای و پاینده نیست.

این موضوع در ارائه‌های هانیه چایچی -مربی اسکرام سرآوا- و حسن خواجه‌حسینی -از بنیان‌گذاران ابرکلاود- نمود بیشتری داشت. کسب‌وکارهایی که آن‌ها تجربه کرده بودند قوارۀ بزرگتری نسبت به یک استارت‌آپ داشت و به همین دلیل خوب می‌توانست جزئیاتی را که در بزرگترین کمپانی‌ها تعیین‌کننده هستند نشان‌مان بدهند.

حسن می‌گفت: «همۀ ارکان کار باید از محصول باخبر باشند اما همه چیز باید از فیلتر مدیر محصول بگذرد.» هانیه که کاری پژوهشی برای شرکت اریکسون انجام داده بود روی روش‌های کاری تمرکز بیشتری داشت. 

سعید فداکار مدیر فنی فرانش هم نگاه جالبی در این زمینه داشت. او خودش را یک گیک معرفی کرد که توجهی به فرایند نداشت. می‌خواست بنشیند و کد بزند. اما در فرانش تجربه‌ای اندوخت که شیوۀ مواجهه‌اش با مسئلۀ محصول را تغییر داد و حالا معتقد است: «روش‌تان را بشناسید، تضمینی وجود نداره روش یک جای دیگر برای شما مفید باشد.» سعید حالا خوب می‌داند مشتری کجای فرایند تولید محصول است و چقدر باید جدی گرفته شود: خیلی.

 

چه چیزی برای افزودن به دنیا داریم؟

هنری دیوید ثورو فیلسوف مطرح قرن ۱۸ آمریکا در کتابِ پرمغزش «والدن» خطاب به شرکت‌های تجاری می‌گوید: بعید می‌دانم با شیوه‌ای که شما پیش گرفتید همۀ آدم‌ها صاحب لباس مناسب بشوند، روشن است: هدفِ شما لباس پوشاندن به مردم نیست، هدفِ شما فقط بیشتر پول درآوردن است.

ثورو در زمانه‌ای حرف می‌زند که یک جورهایی بی‌شباهت به زمانۀ ما نیست: سرمستی بازار سرمایه از صنعت‌های نوین. امروز بازار سرمایه از فناوری‌های نوین سرمست است. شاید خوب این جملۀ ثورو را درک کنیم وقتی با اشاره به راه‌آهن می‌گوید: «آدمیان تصوری مبهم دارند که اگر این تکاپوی مشترکِ زغال‌ها و بیل‌ها به‌اندازۀ کافی ادامه یابد در نهایت چیزی نمی‌گذرد که بدون هیچ هزینه‌ای همه به جایی خواهند رسید، ولی با آنکه جمعیت به ایستگاه هجوم می‌برد و مدیر قطار فریاد می‌زند همه سوار شوند، وقتی دود به کنار می‌رود و بخار متراکم می‌شود می‌بینی کسانی که سوار شده‌اند چقدر اندکند و دیگران زیر دست و پا مانده‌اند.»

قصدم تاریک نشان دادنِ چیزی نیست. می‌خواهم دو سؤال بپرسم، سؤال‌هایی که رویداد Productory آواتک دوباره آن‌ها را در ذهنم تکرار کرد:

۱. تکاپوی ما چقدر در مسیر سعادت‌مان است؟

۲. ما چه چیز مثبتی برای افزودن به دنیا داریم؟ چه جای خالی‌ای را پُر می‌کنیم.

یک مدیر محصولِ خوب در هر جا که کار کند، خوب است این دو سؤال را جایی از دفترش بچسباند.

بچه‌های حاضر در رویداد آواتک زنده و پویا دربارۀ این رویداد توییت می‌کردند. می‌توانید توییت‌ها را با هشتگ#productory دنبال کنید یا وبسایت Productory را ببیند.

چطور هشتگ‌های بهتری بسازیم؟

حسام مطهری

هشتگ چیست؟ هشتگ به چه دردی می‌خورد؟ دربارۀ یک کلید حرف می‌زنیم: یا صندوقچۀ گنج، یا هزارتوی تاریک. 
خیلی از کاربران شبکه‌های اجتماعی با مفهوم هشتگ آشنا هستند و احتمالاً بارها آن را به کار گرفته‌اند. ممکن است برخی هم با آن ناآشنا باشند. 
واقعاً هشتگ می‌تواند کلید صندوقچۀ گنج باشد؟ کلیدِ سیاهچال چطور؟ این نوشته دربارۀ همین موضوع است.

 

هشتگ چیست و به چه دردی می‌خورد؟

هشتگ چیزی‌ست فراتر از کلمه یا مجموعۀ کلمات. حالا می‌توان هشتگ را نوعی «نماد» نامید. با یک جادو طرفیم: تبدیلِ کلمه به نماد (یا همان کلیدِ) یک جریان محتواییِ جاری در بستر شبکۀ اجتماعی، بدون محدودیت زمانی و مکانی.

جادو از این قرار است: شما می‌توانید هر کلمه‌ای را با استفاده از پیشوندِ # به هشتگ تبدیل کنید. اما جادوی شما وقتی به کار می‌آید که برنامه‌ای پشتش باشد. 
به تعریف بالا برگردیم: نمادِ جریانِ محتوا. اگر می‌خواهید جریان محتوایی بسازید یا در جریانی محتوایی شرکت کنید یا یک جریان محتوایی را دنبال کنید با هشتگ سر و کار خواهید داشت.

بگذارید #هشتگ را به دکمه‌ای تشبیه کنم که شما را می‌برد به سرزمینِ یک محتوای خاص. محتواها هم متنوع‌اند: گاهی آموزنده، گاهی آزاردهنده. 

 

چه چیزی هشتگ را داغ می‌کند؟

تکرار! دربارۀ هر چیزی زیاد بگویی فوراً همه‌گیر می‌شود. انگار دربارۀ یک موضوع بدیهی حرف می‌زنم ولی واقعاً اینطور نیست. هنوز بسیاری از ما ساده‌ترین اصول هشتگ‌نگاری را رعایت نمی‌کنیم و این احتمالِ شکست هشتگ‌ها و ضربه‌پذیری برند یا مقصودمان را بیشتر و بیشتر می‌کند.

حرف را باید درست، به‌موقع و به‌خوبی گفت وگرنه مخاطب بی‌اعتماد می‌شود. 

 

هشتگ‌نگاری؟

اگر بخواهیم مختصر و مفید چند اصلِ اساسی برای هشتگ‌نگاری بشماریم شاید این فهرست از آب در بیاید، اما می‌توان بعدها آن را اصلاح کرد:

صورت نوشتاری هشتگ باید ساده باشد 

تا حد امکان همزمان گویا باشد و تعلیق داشته باشد تا کنجکاوی مخاطب را برانگیزد با استراتژی ابداع و مصرف شود (زمان‌سنجی، موقعیت‌سنجی، برنامه‌ریزی، هماهنگی با شرکای تجاری یا کاربرانِ نزدیک) 

مداومت در تکرار هشتگ لازم است ولی نباید به هرزنگاری تبدیل شود 

محتوا، محتوا و باز هم محتوا: هشتگ کلید رسیدن به محتوا است نه خود محتوا. محتوا و تنوع محتوا اصل اساسی‌ست. 

هشتگ باید یگانه باشد. تفاوت به‌معنای نامتعارف بودن یا ناپذیرفتنی بودن نیست.

 

هشتگ و کمپین‌های تبلیغاتی

برخلافِ آنچه برخی تصور می‌کنند «برند» نامِ تجاری یک شرکت یا محصول نیست. «برند» احساسی‌ست که یک محصول یا شرکت تجاری در مشتریانش ایجاد کرده است.

در بسیاری اوقات استارت‌آپ‌ها یا شرکت‌های تجاری ایرانی هشتگ را به ضدتبلیغ تبدیل می‌کنند. اشتباه آن‌ها این است که اسب سوارکاری را به گاری می‌بندند. نتیجه؟ اسب حسابی مسخره به نظر می‌آید و کارایی لازم را هم ندارد. بعضی اوقات هم برعکسش اتفاق می‌افتد و اسبِ گاری برای سوارکاری استفاده می‌شود.

فقدان استراتژی، محتوای نامعتبر، محتوای آزاردهنده و حتی گاهی هشتگ بدون حتی یک سطر محتوا هرگز احساس مثبتی در مشتریان بالقوه برنمی‌انگیزد. کاری نکنید مخاطب فکر کند سرکار گذاشته شده است.

اگر صاحب یک کسب و کار هستید باید در استفاده از هشتگ و هشتگ‌نگاری دقیق باشید. به جزئیات دقت کنید! جزئیات همیشه به داد ما می‌رسند. قبل از آنکه مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی به قضاوت‌تان بنشینند خودتان بی‌رحمانه قاضی شیوۀ تبلیغاتی خودتان باشید.
قبل از شروع همیشه از خودتان بپرسید «چرا؟» و بعد اگر دلیلی قانع‌کننده پیدا کردید بروید سراغِ «چطور؟». وقتی به «چرا؟» جواب می‌دهید باید خودتان را جای مخاطب بگذارید.

اگر استراتژی و محتوا داشته باشید و بابتش دل‌تان قرص باشد، می‌توانید روی اسب سواری‌تان حساب کنید. پتانسیل‌ها را قبل از هر چیز شناسایی کنید:

روی کدام کاربران می‌توانیم حساب کنیم؟

چه رفتارهایی حس کاربران را نسبت به ما بهتر می‌کند؟

زمینه‌چینی لازم برای شروع کمپین تبلیغاتی داشتیم؟

محتوای لازم را تولید کرده‌ایم؟

CTA لازم و جذاب داریم؟ (اوه، CTA همان کلید Call To Action است. به زبانِ ساده‌تر: کلیدی که کلیک کردن مخاطب روی آن برای شما مهم است چون به نتیجۀ کارتان نزدیک می‌شوید.)

از چه راه‌هایی می‌توانیم کمپین تبلیغاتی‌مان را شاخ و برگ بدهیم؟

اهداف کلی و جزئی کمپین چیست؟

اسلوگان کمپین چیست؟

هشتگ انتخاب شده چقدر با اسلوگان نزدیک است؟

هشتگ انتخاب شده چقدر آسان‌نگار است؟

هشتگ انتخاب شده چقدر به یاد ماندنی‌ست؟

صورت نوشتاری هشتگ انتخاب شده تا چه اندازه فوراً چشم را می‌گیرد؟

 

هشتگ و مطالبات اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی به فعالان مدنی کمک می‌کند تا بیرون از چهارچوب بستۀ اجتماع و قواعد دست و پاگیر مطالبات‌شان را مطرح کنند. هشتگ به آن‌ها کمک می‌کند بخشی از مردم را با خود همراه کنند. 

فراگیری روزافزون اینترنت در ایران و دسترسی بیشتر برای افراد بیشتر، قطعاً برای آیندۀ ایران سرنوشت‌ساز خواهد بود. 

هشتگِ خوب می‌تواند به‌سرعت ذهن مخاطب را به سمتِ محتوا و مطالبات شهروندی هدایت کند. البته ما وظیفه‌ای هم داریم: صادق و آزاده باشیم.

 

اصول سادۀ نوشتاری برای هشتگ‌نویسی

کمی بالاتر از اصول هشتگ‌نگاری گفتیم. زبان فارسی برخلاف زبان انگلیسی حروف چسبان دارد. این کار را دشوار می‌کند. دشواری بیشتر وقتی نمود پیدا می‌کند که با چند نوع شیوۀ نگارشی روبه‌روییم.  جدانویسی‌ها و سرهم‌نویسی‌های بی‌قاعده کار را سخت‌تر می‌کند. شکسته‌نویسی هم ممکن است مانع از یک‌دستی هشتگ شود. 
ایدۀ استفاده از _ بین کلمات در هشتگ‌نویسی ایدۀ فراگیری‌ست اما گاهی در آن افراط می‌شود. 

اگر یادتان مانده باشد از «تکرار» گفتیم. اساسِ هشتگ بر حروف و کلمه استوار است، بنابراین تکرار وقتی معنا پیدا می‌کند که همۀ تکرارکنندگان از حروف یکسان، صورت نوشتاری یکسان و کلمات یکسان استفاده کنند.

 

پیشنهادهای ما این است:

ابداً بین کلماتی که حروف‌شان به هم نمی‌چسبد از _ استفاده نکنید. مثال: #محمدرضاشجریان

از کیبوردهای عربی آیفون دست بردارید. ی عربی‌ست، ڬ هم عربی‌ست. از ی و ک فارسی بهره‌مند شوید. دربارۀ کیبورد فارسی در پلتفرم‌های مختلف بیشتر بدانید.

از اعداد فارسی به جای اعداد انگلیسی و عربی استفاده کنید. مثال: انتخابات96 یا  انتخابات۹۶؟ کدام زیباترند؟

هشتگ‌های چند کلمه‌ای انتخاب نکنید، مگر اینکه بتوان کلمات را به هم چسباند. ایرانسل اخیراً از هشتگ #دنیاتوبساز استفاده کرد که معادل «دنیایت را بساز» است. سه کلمه بدون _ یک انتخاب خوب است. هشتگ تا۱۴۰۰باروحانی هم نمونۀ خوبی بود. در مقابل #به_عقب_برنمیگردیم صورتی نچسب دارد و نوشتنش واقعاً وقت‌گیر است. شاید می‌توانست چنین باشد: #عقبگردنه

بهتر است تا حد امکان از کلمات معیار استفاده کنید تا مخاطب فوراً متوجه منظورتان بشود و تکرارکنندگان هشتگ هم دست به تغییر اشتباهی هشتگ نزنند.

 

چند نکتۀ جزئی دیگر

در انتخاب نام تجاری‌تان علاوه بر اینکه به سئو فکر می‌کنید خوب است به صورت نوشتاری هشتگ آن هم فکر کنید.

هشتگ جزئی از استراتژی محتواست، از آن به‌عنوان تزئین محتوا استفاده نکنید. درنای کاغذی نیست که دور و برتان را با آن رنگی کنید.

گاهی هشتگ‌ها برای نقد برندها، هدف قراردادن یک موضوع اجتماعی/اقتصادی یا تأیید یا تخریب یک برند یا شخصیت استفاده می‌شود. هدف‌تان را بدانید تا هشتگ کاربردی داشته باشید.

زمان و موقعیت را بشناسید. به تحلیل‌ها تکیه کنید. از تحلیل‌گرهایی مثلِ Iconosquare  یا Keyhole برای بررسی هشتگ‌ها و رفتار کاربران  در توییتر و اینستاگرام استفاده کنید. تحلیل‌گرهای دیگری بیابید.

هشتگ‌نگاری کاری تخصصی‌ست که ذیل خدمات کپی رایتینگ می‌گنجد. همواره از مشورت استراتژیست محتوا یا یک کپی رایتر در این  زمینه بهره بگیرید.

نسلِ دهۀ شصت: سوختن یا ساختن؟ مسأله این است!

حسام مطهری

باتری یک گوشی پرشارژ را چند جور می‌توان خالی کرد. می‌توانید انتخاب کنید: باز کردن اپلیکیشنی پر از باگ که ظرفِ چند دقیقه دمای گوشی را تا سرحد انفجار بالا می‌برد و باتری را خالی می‌کند، یا گوش سپردن به انبوهی از ترک‌های موسیقی دوست‌داشتنی.

 

نیروی فناپذیر

تشبیه انرژی جوانی به باتری یک گوشی تلفن همراه زیادی خام‌دستانه است. جوانی آنقدر تحسین‌برانگیز است که هر جا شاعر یا نویسنده خواسته‌اند قوت و طراوت را به رخ بکشند، چیزی را به جوانی تشبیه کردند. اما مجبور بودم بر یک نمونۀ فناپذیرِ عینی تکیه کنم. 

نسل دهۀ شصت پیچ و خم‌های معمول و نامعمولِ زیادی را گذرانده و حالا به قلّۀ جوانی‌اش رسیده: جایی مُشرف به منظره‌های دوردست. چه می‌بیند؟ هیچ چیز، انگار مه همه جا را گرفته. ما نسلِ دورۀ ازدیادِ سرباز حالا پر از انرژی‌های نهفته یا آزادشده‌ایم؛ نیرویی درگیر با چالش‌های نامتعارف و کاهنده.

 

خاطره‌بازی!

بیایید کمی به عقب برگردیم. به عقب برگشتن یکی از سرگرمی‌های نسلِ دهه ۶۰ شده است. چرا؟ مگر سن و سالِ ما ایجاب نمی‌کند بلندپروازانه به فردا فکر کنیم؟ چرا، اما اوضاع کمی در هم پیچیده بوده است. 

فقدان‌هایی که در گذشته‌مان داشتیم، مثلِ حفره‌ای عمیق در مسیر زندگی‌مان جا انداخته است. از طرفِ دیگر، خاطره‌بازی‌ها و نوستالژی‌گرایی ما محصولِ سردرگمی‌مان در مواجهه با فردا است. دنبالِ معنا می‌گردیم و انگار جز در گذشته پیدایش نمی‌کنیم. 

بسیاری‌مان تجربۀ زندگی بدونِ پدر را از سر گذراندیم. پدرانِ ما در آن دوره یا لباسِ رزم به تن و تفنگ به دست داشتند، یا در شرایط رکود اقتصادی مجبور می‌شدند تا دیروقت کار کنند. 

ما بزرگ‌شدۀ بحران هستیم. والدین‌مان هیچ‌وقت فرصتِ کافی برای آموختنِ زندگی به ما نداشتند. از این گذشته، سیستم متغیر آموزشی کشور که هر روز رنگِ تازه می‌گرفت، بی‌شباهت به وضعیتِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وطن‌مان نبود. آن‌قدر همه چیز ناگهانی به باورها و پیش‌فرض‌ها رودست می‌زد که کسی نمی‌توانست درست تعریفش کند.

 

کودکی، نوجوانی، جوانی

بگذارید کمی زندگی‌مان را پنبه‌زنی کنیم. 

زندگیِ تک‌تکِ ما بی‌اتصال به سیاست نبود. فرقی نمی‌کرد در چه خانواده‌ای رشد کنیم. از ترکش‌های سیاستمداران به دور نبودیم. هنوز تصویرِ همکلاسی‌ام را که در هفتۀ دفاع مقدس با لباس نظامی به مدرسه می‌آمد به خاطر دارم. این آموزۀ خانواده و محیطِ رشد او بود. در مقابلش همکلاسی‌هایی هم بودند که او را دست می‌انداختند. شروعِ تجربۀ زیستی ما با رویارویی و چالش گره خورده بود. 

به جای آنکه بیاموزیم چطور برای زیستن آماده شویم، می‌آموختیم چطور اختلاف‌دیدگاه را بپرورانیم و از آن شمشیر و سپر بسازیم. استراتژی تقابل هر روز با ما بزرگ و بزرگتر شد. 

به‌دلیلی نامشخص می‌بایست نمراتی خوب در درس‌هایی می‌آوردیم که ربطشان به زندگی را نمی‌فهمیدیم. برای نمراتِ کم تنبیه می‌شدیم، برای نمراتِ خوب تشویق. بنابراین یاد گرفتیم یا خوب درس بخوانیم یا لج کنیم. دلیل؟ دلیلی روشن وجود نداشت. در موقعیتی ناخواسته بودیم و باید خودمان را تطبیق می‌دادیم؛ بدونِ ذره‌ای نگاه به فردا. آنقدر بچه‌های سربه‌زیری بودیم که خیال می‌کردیم فکرِ فردا را آن‌هایی که باید کرده‌اند، غافل از اینکه تا بزرگ شویم «فردا» هزارجور معنا شد. 

صحنۀ چشم‌گیری از فیلم «موج مرده» ساختۀ ابراهیم حاتمی‌کیا پیشِ چشمم است. جایی که «یقه‌سفیدها» از حاج‌مرتضی راشد دربارۀ پسرِ گردن‌کشش می‌پرسند و او جواب می‌دهد: «قرار بود ما بجنگیم، شما هم مراقبِ بچه‌هایمان باشید. وجدان‌تان را قاضی کنید ببینید چه کسی کم‌کاری کرد؟»

 

آزمایشگاهِ اختصاصی دهۀ ۶۰

در گذشتۀ تک‌تکِ ما استعدادهای پرورش‌نیافته‌ای فروخفته که دیگر سخت به یادشان می‌آوریم. نقاشی، کارهای دستی، ور رفتن با کامپیوتر، ساختنِ مدارهای الکترونیکی، تعمیرکاری، خیال‌پردازی و هر چیزی که به‌نوعی با ذاتِ ما مربوط بود زیرِ منطقِ مسلطِ «درس بخوان یک چیزی بشوی» دفن شد. خب، خیلی‌هامان درست خواندیم. 

اگر در نوجوانی از ما می‌پرسیدند می‌خواهی در آینده چه کاره بشوی می‌گفتیم: «فرد مفیدی برای جامعه». حرفی می‌زدیم که نمی‌فهمیدیمش.

پیش از آغاز سال دوم دبیرستان خیال‌ها را کنار زدیم و به منطقِ مسلطِ «بازار کار» و «دیگران چه می‌گویند» تن سپردیم. انتخابِ رشته تحصیلی نه ربطی به ایدۀ «فرد مفید جامعه» داشت نه «استعداد ذاتی». 

باورِ مضحکی در ایرانی‌های بعد از انقلاب مرسوم است: «هر جا دیدی صف است بپرس چیزی می‌دهند یا چیزی می‌گیرند؟ اگر چیزی می‌دادند برو توی صف، اگر می‌گرفتند صبر کن.» این باور به‌ظاهر فکاهی طعنه‌ای است به متغیر بودنِ همه چیز در کشور. صابونِ تغیرها و آزمون و خطاها زیاد به تنِ ما خورده است: تغییر در طول و کیفیت سربازی، افزایش تعداد و ورودی دانشگاه‌ها بدونِ هیچ برنامۀ بعدی، تغییر در سیستم آموزشی ترمی-واحدی و سالی-واحدی و مهمتر از همه: تغییر در چشم‌اندازِ فردا. 

اعداد در نگاهِ نخست همیشه جذاب‌اند و هرچه بزرگ‌تر می‌شوند هیجان‌زده‌ات می‌کنند: دانشگاه‌های بیشتر، دانشجویانِ بیشتر، سدهای بیشتر، تلفن‌های بیشتر و… اعداد واقعاً جذاب‌اند، اما تا وقتی به پشت‌پرده‌شان فکر نکردیم.

 

حقیقتِ گم‌شده

ما دهۀ شصتی‌ها خیلی پیش‌تر از آنکه چیزی دربارۀ انسانیت بفهمیم، تیترهای درشتِ سیاسی را از بر شدیم. به جزئی‌نگری‌های نابه‌جا عادت کردیم. فراموش کردیم که سیاست، اقتصاد، پدیده‌های اجتماعی، اختراعات و… همه و همه برساخته‌های -حق یا ناحقِ- بشر برای رسیدن به سعادت‌اند، نه سازندۀ انسان. وقتی به‌درستی خودمان را نشناسیم، چطور می‌توانیم سیاستی منجر به سعادت پیش بگیریم یا چیزی اختراع کنیم که زندگی‌مان را بهبود بدهد؟ 

ما نسلی بودیم که گذار از جهانِ آنالوگ به دنیای دیجیتال را با گوشت و پوست و استخوانش لمس کرد. نرم‌نرم سایۀ ساختمان‌های بلند سنگین و سنگین‌تر شد. به‌ظاهر مدرن شدیم بی‌آنکه به بسیاری از ابزارها احساس نیاز کرده باشیم یا مصرفش را بدانیم. انگار بازیگرانِ یکی از فیلم‌های والت‌دیزنی باشیم: مدام از جهانی ناشناخته به جهانِ ناشناختۀ دیگر پرت می‌شدیم.

 

ما آدامس‌جمع‌کُن‌ها!

نمی‌دانم چندنفرتان آدامس‌های ترکیه‌ای با نقاشی‌های عصر دایناسورها را به‌یاد دارید. مدتی آن نقاشی‌ها را جمع می‌کردم چون می‌گفتند اگر همۀ نقاشی‌ها را تصاحب کنی و برای شرکت در ترکیه بفرستی جایزه می‌گیری. 

در آشوبِ بلوغ، پیش‌بینی‌ها می‌گفت «فلان رشته بازار کار خوبی دارد!» انتخابش می‌کردیم، خوب یا بد واحدها را پاس می‌کردیم و یکهو می‌فهمیدیم در طول مدتی کوتاه همه چیز تغییر کرده است؛ انگار هرگز نمی‌توان روی یک اصلِ باثبات سرمایه‌گذاری کرد. 

به مهندس یا کارشناس تبدیل می‌شدیم. قبل از آن هیچ برنامه‌ریزی وجود نداشت تا بگوید «طی پنج سال آینده کشور به چه مهارت‌ها، تخصص‌ها و شغل‌هایی بیشتر نیاز دارد.» ما صیادانِ نقاشی‌های دایناسور بودیم که یکهو می‌فهمیدیم اصلاً جایزه‌ای در کار نبوده است!

 

آغاز جوانی

کسانی مثلِ من متهورانه درس نخواندن را ترجیح دادند و کسانی هم مسیرِ علامت‌گذاری‌شده از سوی جامعه، خانواده و سیاست‌مداران را پیش گرفتند. 

انرژی‌ای که می‌بایست صرفِ تغییر دادن و بهبودِ زندگی می‌شد، در پرشورترین دوران، صرفِ عقده‌گشایی‌های جنسی، تهورهای بی‌منطق، بازیچۀ گروه‌های سیاسی شدن و… شد. نتیجه؟ هیچ، هدر رفتنِ عمر که نتیجه حساب نمی‌شود. سیاستمداران با تعدادِ دانشجویان مانور تبلیغاتی می‌دادند، درحالیکه هیچ برنامه‌ای برای تنظیمِ ورودی دانشگاه‌ها بر اساس نیاز بازار کار وجود نداشت. بیش از بیست میلیون نفر در بازۀ زمانی ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹ در ایران متولد شدند، بیش از بیست میلیون نفر جویای کار، بیش از بیست میلیون نفر محتاجِ امنیت اقتصادی، رفاه اجتماعی، سلامت روانی و ثبات سیاسی و اجتماعی. گاهی حس می‌کنم ما زاده‌شده‌های دهۀ ۶۰ ناخواسته به جوی باریک و نامطمئنی پمپاژ شدیم.

 

برگردیم به قلۀ مشرف بر هیچ

بر قلۀ جوانی ایستادیم و دور و بر را نگاه می‌کنیم. همه جا را مه گرفته. به‌ظاهر ایدۀ مطمئنی وجود ندارد. ما تحلیل رفتیم و مدام انتظارات‌مان را تقلیل دادیم. اما کثرت، توانمندی‌های و استعدادهایی که معمولاً «چالشِ نسل» به‌حساب می‌آمدند حالا می‌توانند سوختِ موشک باشند. 

ماجرای ما فرزندانِ دهۀ شصت بی‌شباهت به فرایندِ تولید مثل نیست: میلیون‌ها اسپرم و یک تخمک، میلیون‌ها استعداد برابر فرصت‌های ناچیز. فقط اسپرم‌های مقاوم‌اند که موفق می‌شوند. در نسلِ ما تعدادِ کسانی که همۀ چالش‌ها را از سر گذراندند و راهی غیر از «رفتن» یا «دست کشیدن» انتخاب کردند کم نیست. 

همچنان پر از استعدادیم. انرژی در ما بیداد می‌کند، درست مثلِ گذشته‌ها. درست مثلِ گذشته‌ها که پدرمان نبود تا حامی‌مان باشد، راهی نشان‌مان بدهد و پدری کند. 

نتیجۀ رشدِ سخت‌کوشانه از ما آدم‌هایی ساخته که می‌توانند تغییر ایجاد کنند. حالا می‌توانیم اشتباهاتِ گذشته را هوشمندانه تصحیح کنیم و اراده‌مندانه به بهبود فکر کنیم. 

وقتش رسیده برچسبِ «بحران» را از روی خودمان و روزهای زندگی‌مان برداریم و تفکرِ ساختن، برنامه‌ریزی کردن و زیستن باکیفیت را جایگزینِ همۀ ستادهای بحران کنیم. 

نسلِ دهۀ شصت بارها تاوانِ حمایت‌نشدن یا اشتباهات را داده. یادمان باشد نسل‌های بعد هم دربارۀ تصمیم‌های امروزِ ما قضاوت می‌کنند. می‌خواهیم مدامِ کلیشۀ «نسل سوخته» را تکرار کنیم؟

محتوا یعنی همه چیز – این قسمت: تازگی محتوا

ساره موسوی

موتورهای جستجو هم مثل ما آدم‌ها عاشق چیزهای تازه هستند، مخصوصا محتوای تازه. 

این جمله به این معناست که شما نمی‌توانید محتواهای قبلی را باز از نو پست کنید یا تاریخ انتشارشان را به‌روز کرده و با خودتان فکر کنید که خب، محتوای سایتم تازه شد! حتی نمی‌توانید یک سری مطلب را صرفا به این دلیل که قبلا در سایت‌تان منتشر نکرده‌اید، از سایت‌های دیگر کپی کرده و فکر کنید که این کار باعث تازگی محتوای وب‌سایت‌تان می‌شود! در واقع، شما باید برای وب‌سایتتان محتوایی تولید کنید که منحصر به فرد باشد، چه محتوای متنی، چه تصویری.

گوگل، بخشی دارد به اسم (QDF (Query Deserved Freshness. به این معنا که اگر جستجویی در مورد یک محتوا به طور ناگهانی زیاد شود، حتی اگر وب‌ سایت تولیدکننده‌ی آن، فعالیت خیلی معمولی‌ای داشته باشد، گوگل برچسب QDF خود را بر آن محتوا می‌زند و چک می‌کند که باز هم محتوای جدید و نو در آن موضوع وجود دارد یا نه. اگر باشد، به آن مطالب تازه هم رتبه بیشتری در جستجو می‌دهد.

بگذارید یک مثال بزنیم: مثلا بیایید واژه‌ی انتخابات را در نظر بگیریم. اگر ما زمانی که هیچ انتخابات رسمی‌ای در حال انجام شدن نباشد، دست به جستجو درباره‌ی این واژه بزنیم، صفحه‌ی نتایج جستجوها احتمالا فقط شامل لیست‌هایی خواهد بود که ما را به سمت یک سری سایت مرجع و دولتی هدایت می‌کند و درباره‌ی انواع انتخابات، مثل مجلس خبرگان، ریاست‌ جمهوری، نمایندگان مجلس و انتخابات مهم کشورهای دیگر به ما اطلاعاتی می‌دهد. اما اگر در زمان جستجوی ما، مثلا انتخابات ریاست جمهوری در حال انجام شدن باشد، یا نزدیک به این انتخابات باشیم، نتایج جستجو، به طور واضحی تغییر می‌کند و اخبار و اطلاعات و داستان‌ها و تصاویری را درباره‌ی این واقعه‌‌ی خاص بازتاب می‌دهد.

اگر شما محتوای درست و موضوع درست را انتخاب کرده باشید، برچسب QDF به آن می‌خورد و می‌توانید برای چند روز یا چند هفته، از بودن در صدر نتایج جستجو لذت ببرید. فقط دقت کنید که ممکن است سایت شما، بعد از این مدت، دوباره به وضعیت قبلی خود برگردد. این یعنی که تازگی و خاص بودن محتوای شما از بین رفته‌است. اما اشکالی ندارد، شما می‌توانید باز هم با تولید محتوای درست و مرتبط، خودتان را در صدر نتایج جستجوها قرار دهید.

تولید محتوای تازه هم یک‌جورهایی مثل ماجراجویی است. هیجانات خاص خودش را دارد، همیشه باید حواستان باشد که محتوای وب‌سایت‌تان همچنان تازه است و مورد علاقه‌ی موتورهای جستجو. البته اصلا کار سخت و عجیب و غریبی نیست، در واقع، همه‌ی وب‌سایت‌ها می‌توانند وارد جریان رتبه‌بندی‌هایی که بر اساس تازگی محتوا صورت می‌گیرد بشوند و نتایج خوبی را به دست بیاورند، فقط باید حاوی محتوایی باشند که قبل از هر چیز، با ویژگی‌های کسب و کارشان هماهنگ باشد و خبری از کپی کردن و تکراری بودن و میان‌بر زدن نباشد. خلاصه که "کاپی" ممنوع! 

راستی، اگر هنوز هم در زمینه‌ی تولید محتوا نیاز به کمک دارید، می‌توانید روی ما حساب کنید. ما می‌توانیم در زمینه‌ی تولید محتوای متنی، تصویری و... کمک‌تان کنیم. پس در صورت تمایل، از طریق صفحه‌ی تماس وب‌سایت استودیو، با ما ارتباط برقرار کنید. 

برداشت آزاد از: searchengineland.com

محتوا یعنی همه چیز - این قسمت: کلمات کلیدی

ساره موسوی

حتما مطلبی را که مدتی قبل در مورد کیفیت محتوا نوشته بودیم، به یاد دارید. در آن مقاله، نکاتی را یادآوری کردیم که با رعایت آن‌ها، محتوایی درست، با کیفیت و گیرا خواهید داشت. 
در مطلب این هفته هم می‌خواهیم باز به موضوع محتوی، بهینه سازی وب سایت و استفاده درست از کلمات کلیدی بپردازیم. با ما همراه باشید.

بعد از کیفیت محتوا، دومین عامل مهم برای بهینه سازی وب‌سایت در موتورهای جستجو، اطلاع از کلمه‌های کلیدی رایج در کسب و کارتان است. ابزارهای متنوعی هستند که به شما کمک می‌کنند تا با کلمات کلیدی که مردم در مورد محتوای شما جستجو می‌کنند، آشنا شوید.

اگر می‌خواهید محتوای وب‌سایت شما دقیقا شامل کلمات کلیدی باشد که مردم در موتورهای جستجو به دنبالشان هستند، باید بتوانید محتوایی تولید کنید که به شکل موثری به دغدغه‌ها و سوالات‌شان در حوزه کاری شما پاسخ دهد.

برای مثال: اگر بخواهید مطلبی در مورد "پیشگیری از ملانوما" بنویسید، ممکن است فکر کنید که استفاده از اصطلاحات تخصصی و تکنیکی در مورد این موضوع، باعث می‌شود که زودتر در صفحات جستجو دیده شوید. اما جالب است بدانید که اکثر مردم، به جای استفاده از واژه‌ی "ملانوما" از واژه‌ی "سرطان پوست" استفاده می‌کنند و موتور جستجو، صرفا به همین دلیل، ممکن است سایت‌تان را نادیده بگیرد و یا در رتبه‌های پایین‌تر قرار دهد. پس این نکته را حتما به خاطر بسپارید که محتوای شما باید به زبان درستی نوشته شود، به زبانی که مشتریان یا کاربرانتان در هنگام جستجو، استفاده می‌کنند. 

اگر هنوز محتوای مورد نظرتان را آماده نکرده‌اید، یادتان باشد که حتما در مورد کلمات کلیدی مربوط به موضوع مورد نظرتان تحقیق کنید. و اگر در حال حاضر، محتوای آماده‌ای دارید، وقت آن رسیده است که ویرایشاتی انجام دهید و کلمات کلیدی درست را در آن وارد کنید.

شاید این سوال برای‌تان پیش آمده باشد که چند بار باید از کلمات کلیدی استفاده کرد؟ واقعیت این است که هیچ تعداد دقیقی برای این کار وجود ندارد؛ حتی اگر چگالی کلمات کلیدی محتوای وب‌سایت‌تان بسیار علمی به نظر برسد و یا اگر شما درصد قابل توجهی از مطالبتان را پر بازدید کرده باشید؛ هیچکدام این کارها چیزی را تضمین نخواهند کرد. در واقع این باور غلطی است که هر چه قدر بیشتر از کلمات کلیدی در مطلب خود استفاده کنیم، وب‌سایت‌مان پر بازدیدتر می‌شود. بهترین کاری که می‌توانید در این زمینه انجام دهید، این است که در مورد کلماتی که ممکن است وب سایتتان با آن‌ها پیدا شود، تحقیق کنید. سپس آن‌ها را به صورت طبیعی در محتوای مورد نظرتان استفاده کنید. در مورد رفرنس‌ها هم بهتر است که به جای استفاده از ضمایر و کلماتی مثل "اینجا" و... از اسامی واقعی استفاده کنید. و در آخر، خودتان باشید، خود ِ خود ِ واقعی‌تان. 

برداشت آزاد از: searchengineland.com

محتوا یعنی همه چیز - این قسمت: کیفیت محتوا

ساره موسوی

بسیار پیش آمده است که وقتی با مشتریانمان از اهمیت محتوای وب سایت صحبت می‌کنیم، افسانه ها و باورهای غلطی می شنویم که بسیار تعجب برانگیز هستند. همین مسئله سبب شد که تصمیم بگیریم مقاله‌ای چند قسمتی را به محتوا و ویژگی‌های مهمی که باید داشته باشد، اختصاص دهیم.

 

بگذارید با این جمله شروع کنیم: محتوا یعنی همه چیز. اما این جمله دقیقا چه معنایی دارد؟ می‌توان دو برداشت مختلف داشت؛ از یک طرف، به این معناست که محتوای یک وبسایت، تنها به معنای متن نیست، بلکه هر چیز که در وبسایتتان قرار می‌دهید، اعم از مطالب، عکس‌ها، ویدئوها، فایل‌ها و ....، همه محتوا محسوب می‌شوند. از طرفی دیگر، موفقیت وب‌سایت شما در موتورهای جستجو، قبل از هر چیز، به همین محتوا بستگی دارد و همه تلاش های شما در جهت بهینه سازی وب سایت، با تکیه بر آن نتیجه می‌دهد.

 

و اما اولین اصل: کیفیت محتوا 

چه قدر از کیفیت محتوای وب‌سایت‌تان مطمئن هستید؟ آیا محتوای شما توانسته است آن‌طور که می‌خواهید، تاثیرگذار باشد؟  آیا با کسب و کار و زمینه فعالیت شما ارتباط درست و کاملی دارد؟ آیا محتوای شما می‌تواند برای مخاطبانتان انگیزه‌ای قوی ایجاد کند که زمانی بیشتر از چند ثانیه را به مطالبتان اختصاص دهند؟ آیا محتوای شما ارزشی ویژه تولید می‌کند؟ آیا باعث می شود که بازدیدکننده‌ها احساس کنند یک چیز خاص، متفاوت و کاربردی را یافته‌اند که در هیچ کجا پیدا نخواهند کرد؟  آیا محتوای شما به حتی سطحی‌ترین و غیر تخصصی‌ترین پرسش‌های مشتریان‌تان پاسخگو است؟

 

فکر کردن به این سوالات، برای ارزیابی محتوای وب سایت‌تان بسیار ضروری است. با این کار می‌توانید محتوای پیشین خود را به خوبی ویرایش کرده و یا محتوای مفیدتری تولید کنید. 

 

برای روشن‌تر شدن موضوع، به نکات زیر توجه نمایید:

 

۱. عنوان‌ها بسیار مهم هستند

عنوان‌ها اولین بخش در محتوا هستند که جلب توجه می‌کنند. بنابراین برای حفظ کردن مخاطبانتان، باید از عنوان‌هایی استفاده کنید که بتوانند در زمانی کوتاه، به شکلی ساده و خلاقانه، پیام‌تان را برسانند و برای خواندن ادامه مطلب، انگیزه ایجاد کنند.

 

۲. تنها به متن اکتفا نکنید

بهتر است که در تولید محتوا، هم از متن استفاده کنید، هم تصاویر و هر محتوای دیگری که به کسب و کارتان مربوط می‌شود. اگر محتوایی غیر از محتوای متنی داشته باشید، شانس این را دارید که در موتورهای جستجو‌ی عمودی* نیز بیشتر دیده شوید و مخاطبان بیشتری نیز جذب کنید.

 

۳. درست بنویسید

از روان و خوانا بودن مطالبتان مطمئن شوید و حتما مطابق دستور زبان پیش بروید. از جمله‌های طولانی و کلیشه‌ای کمتر استفاده کنید. خلاقیت به خرج دهید. ساده و گویا بنویسید، طوری که تک تک کلماتتان برای مخاطبان آشنا و قابل فهم باشند.

 

۴. کلمات کلیدی را فراموش نکنید

در مورد کلمات کلیدی‌ای که با حوزه کسب و کار شما مرتبط هستند، تحقیق کنید. کشف کنید که مخاطبان‌تان برای جستحو درباره محتوای شما، از چه کلماتی استفاده می‌کنند، آن‌ها را خوب به خاطر بسپارید و حتما در محتوای وب‌سایت‌تان به کار ببرید.

 

۵. بین مطالب‌تان ارتباط ایجاد کنید

اگر بعضی از مطالبتان ارتباط مفهومی با یکدیگر دارند یا می‌توانند مکمل یکدیگر باشند و به فهم یک موضوع کمک بیشتری کنند، حتما از لینک آن‌ها در مطالب دیگر‌ استفاده کنید. این کار باعث می‌شود کاربران به مطالب مرتبط دسترسی بهتری داشته باشند و به بیشتر وقت گذراندن در وب‌سایت‌تان علاقه‌مند شوند.

 

۶. تصاویر را جدی بگیرید

تصاویر تکراری، بی کیفیت و بی ربطی که در سایت‌های زیادی به چشم می‌خورند، می‌توانند آسیب بدی به محتوای شما وارد کنند. اگر بتوانید برای هر مطلب تصویری ویژه و مرتبط تولید کنید، کمک بسیار زیادی به موفقیت وب‌سایتتان کرده‌اید. مثلا در ارتباط با محصول یا موضوع مورد نظرتان عکاسی یا تصویرسازی کنید.

 

۷. از یک فرد متخصص کمک بگیرید

از یک کپی‌رایتر (نویسنده تبلیغاتی) کمک بگیرید. کپی‌رایترها با توانایی‌ای که در ایجاد متن‌های روان و تاثیرگذار دارند و همچنین با دانشی که در زمینه سئو و بازاریابی محتوایی دارا هستند، می‌توانند تا اندازه زیادی در تولید محتوای با کیفیت، شما را یاری کرده و منافع بسیار زیادی را به سمت‌تان روانه کنند.

 

* موتورهای جستجوی عمودی، به طور ویژه در یک نوع محتوای خاص، مانند تصاویر، یا ویدئوها، یا اخبار و... به جستجو می‌پردازند. در واقع محدوده کوچکتر و متمرکزتری را تحت پوشش قرار می‌دهند. بعدا در مطلبی مجزا، در این باره بیشتر خواهیم نوشت.